Content Glider 1

 ضرورت پرورش هوش هيجاني در فرزندان

مقدمه
همواره مشاهدة افرادي که موفقيت هاي عظيمي کسب کرده اند، نظر دانشمندان و محققان را به بررسي اين موضوع معطوف داشته است که چه عامل يا عواملي سبب موفقيت هاي يکسان، موفقيت هاي بسيار متفاوت دارند. سال هاي زيادي پژوهشگران در پاسخ به اين سؤال به هوش و توانايي ذهني بالاتر در افراد موفق اشاره کرده و آن را عامل اساسي در پيشرفت دانسته اند. اما به مرور زمان مشخص شد که هر چند توانايي هاي ذهني و شناختي تا اندازه اي با پيشرفت و موفقيت رابطه دارند، اما تنها کليد پيش بيني موفقيت نيستند، زيرا افراد زيادي را مي توان يافت که به رغم هوش مناسب و توانايي-هاي ذهني فوق العاده خوب، موفقيت هاي مطلوبي کسب نکرده اند. لذا محققان در سال هاي اخير به عوامل غير شناختي پرداخته و در تعيين اهميت عوامل غير شناختي در موقعيت، به نتايج قابل ملاحظه اي دست يافته اند.
مفهوم هوش هيجاني
هوش هيجاني، شامل مؤلفه هايي نظير: خودانگارة مثبت، احساس استقلال، ظرفيت خود شکوفايي، روابط بين فردي، سهولت در همدلي، احساس مسئوليت، ظرفيت فرد براي توانايي حل مشکلات هيجاني، انعطاف پذيري، کاربرد و ادارة هيجان ها، برقراري ارتباط مثبت با ديگران و تعاملات منفي کم تر با نزديکان است (سالوي و ماير، 2002). پژوهش هاي انجام شده در زمينة هوش هيجاني توانايي اين سازه، شامل ادارک هيجاني، تنظيم هيجاني، شناخت هاي هيجاني و آسان سازي (تسهيل) هيجاني را با سازش روان-شناختي مرتبط دانسته اند (همان) و آن را در مقايسه با سازة سنتي هوشبر ؟؟؟ پيش بيني کنندة بهترين براي موفقيت وسازش و ارتباط مطلوب با ديگران معرفي کرده اند. (گلمن، 1995)، هوش هيجاني که ريشه در نظرية هوش بين فردي و درون فردي گاردنر دارد، اول بار توسط ماير و سالوي در سال 1990 وارد ادبيات هوش هيجاني شد و توسط گلمن، با انتشارات کتاب معروف «هوش هيجاني» درسال 1995، شهرت يافت ( به نقل از کرامر و کانزوکر، 2002).
پژوهش هاي متعددي به قدرت پيش بيني هوش هيجاني در حوزه هاي مختلف پرداخته اند. يافته هاي آن ها حاکي از آن است که هوش هيجاني، قدرت پيش-بيني کنندة قوي براي موفقيت در آينده است (بار اون، 2001).
هوش هيجاني و تربيت فرزندان
رسالت عظيم تربيتي خانواده ها، آموزش مهارت ها و توانايي هايي است که فرزندنشان در آينده به آن ها نيازمندند. تربيت فرزندان با هدف رشد و تعالي، سازگاري عاطفي، سلامت رواني و پيشرفت و موفقيت در آينده صورت مي-پذيرد و اين اهداف عميقاً با مؤلفه هاي هوش هيجاني هماهنگ و منطبق است. اين مؤلفه ها عبارتند از: «خودآگاهي هيجاني، خودابرازي، عزت نفس، خود شکوفايي، استقلال، همدلي، مسئوليت پذيري اجتماعي، روابط بين فردي، واقع گرايي، انعطاف پذيري، حل مسئله تحمل فشار رواني، کنترل تکانش، خوش بيني و شادکامي» (به نقل از بار اون. 2001).
علاوه بر آن، گلمن مؤلفه هاي ديگري را براي هوش هيجاني نام برده است او معقتد است افرادي که بتوانند کامروايي خود را به تأخير بيندازند و هم چنين توانايي همدردي همدلي با ديگران و توانايي مقابله با استرس ها را داشته باشند. از هوش هيجاني بالاتري برخوردارند. او در آزمايشي کودکان خردسال را به اتقاقي دعوت کرد و به آن ها گفت که مي توانند همين حالا يک شيريني مخصوص داشته باشند، او اتاق را ترک کرد و بعد از 20 دقيقه برگشت، بعضي از کودکان بلافاصله شيريني را برداشته و عده اي نيز منتظر بودند. همين کودکان زماني که به مقطع دبيرستان رسيدند از نظر عاطفي – رواني مورد بررسي قرار گرفتند آن هايي که در چهار سالگي قادر بودند کامراويي خودشان را به تأخير بيندازند، سازگارتند، مردم پسند تر، مورد اعتماد تر، مستقل تر، شايسته تر و از نظر اجتماعي و شخصي کارآمدتر بودند و بهتر مي-توانستند با ناکامي ها کنار بيايند. در مقابل، گروه اول به آساني دچار ناکامي شده، لجباز و يکدنده بودند و درکنار آمدن با مشکلات و تنش هاي زندگي مشکلات مختلفي داشتند.
گام هاي مؤثر در پرورش هوش هيجاني فرزندان
1- والدين، مهم ترين الگوي رفتاري و هيجاني فرزندان اند. اگر چه پدر و مادري درمهارت هاي هوش هيجاني (به عنوان مثال کنترل خشم) ضعيف باشدند، بديهي است که الگوي ضعيفي ارائه خواهند کرد. در چنين شرايطي بهتر است والدين ابتدا از خود شروع کنند و از مشاورين و متخصصان بهره بگيرند.
2- به فرزندانمان گوش دهيم و گوش دادن فعال را به آنان بياموزيم، به آن ها ياد دهيم که به فرد مقابل خود توجه کنند، به زبان بد (حالات و حرکات اعضاي بدن و صورت ) او توجه داشته باشند و از قضاوت کردن و تحقير کردن و مخاطب دوري کنند.
3- احساس ارزشمندي را از طريق مشورت کردن با فرزندان و توجه به او تقويت کنيم. بهترين روش اين است که فرزندمان را در ذهن خودمان مهم و ارزشمند تلقي کنيم و از به کارگيري القاب و صفات تحقير کننده بپرهيزيم. امام علي (ع) مي فرمايد: آن کسي که نزد خويش احساس ارزش مي کند، گناهان و لغزش ها در نظرش خوار و کوچک مي شود.
4- به جاي نام گذاري بر روي فرزندان با صفات منفي گوناگون (دست و پا چلفتي، ترسو و...) احساسات آنان را نام گذاري کنيد (الان احساس خجالت مي کني، به نظر مي رسد که خشمگين باشي و...)
5- در مواقعي که فرزندان مان احساسات منفي (ترس، دلهره، و...) را تجربه مي کند، با او همدلي کنيم و سعي کنيم دنياي ذهني او را درک نماييم.
6- از بازي هاي مختلف براي توسعة توانايي هاي کلامي او بهره بگيريم (به عنوان مثال چند دقيقه براي من و مادرت در مورد خودت يا عروسک هايت صحبت کن).
7- محيط و فضايي سرشار از احساس امنيت خاطر و حمايت فراهم کنيم. به گونه اي که او از اشتباه کردن ترس و دلهره نداشته باشد و در مقابل احساسات منفي و اشتباهات او، ياري رسان و هدايت گر باشيم. داد زدن و تحقير باعث کاهش اعتماد به نفس و رياکاري خواهد شد. صداقت هيجاني را از طريق عشق بدون قيد و شرط ايجاد کنيم.
8- احساس مسئوليت پذيري هيجاني را ايجاد کنيم. بايد به فرزندمان بياموزيم که احساسات و هيجانات خود را بپذيرند، به جاي اين که بر اين باور باشند که ديگران احساسات آنان را همچون عروسکي تحت کنترل دارند. به عنوان مثال، به جاي اين که بگويند: «او باعث عصبانيت من شد»، به آن ها بياموزيم وقتي احساسات منفي دارند، بدانند که حق انتخاب ديگري نيز دارند، چون بر هيجانات خود تسلط دارند و مي توانند آن احساس را تغيير دهند.
9- برنامه هايي براي شادي و شادابي آن ها تدارک ببينيم. پژوهش ها نشان مي دهد که کودکان شاد و سالم در يک جامعه موفق تر بوده، شهروندان خوبي خواهند شد.
10- حس خوش بيني نسبت به افراد و توجه به ويژگي هاي مثبت يک موقعيت را به فرزندانمام بياموزيم. نقطة شروع آن، تمرکز ما (پدر ومادر) بر شايستگي ها و توانايي هاي فرزندانمام است. بنابراين، هميشه متر صد کارهاي خوب و با ارزش فرزندانمان باشيم و آن ها را بيان و به آن ها افتخار کنيم.
11- تمرکز حواس را به آن ها آموزش دهيم. بهترين راه کار، تمرين «توجه به فعاليت فعلي» است. يعني ياد بگيرند زمان خوردن غذا به غذا، زمان نماز خواندن به نماز، زمان مطالعه به مطالعه و.... توجه داشته باشند. تمرکز حواس مانند عدسي در مقابل پرتوهاي خورشيد، که مي تواند نور خورشيد را براي سوزاندن يک تکه کاغذ متمرکز کند، سبب بهره وري بالاتر و افزايش کيفيت زندگي خواهد شد.
12- با رفتار و عملکرد خودمان به آن ها بياموزيم درمقابل سختي ها و ناکامي ها صبور و انعطاف پذير باشند. در زندگي، انسان هايي که تاب آوري بيش تري دارند، مقاوم تر و موفق تر خواهند بود، هم چنان که يک نقطه سنگ عظيم با قطرات آب سوراخ خواهد شد و آب نماد انعطاف پذيري است.
13- زمينه هاي کسب تجربه هاي موفقيت آميز و خوشايند را براي آنان فراهم کنيم.
14- به فرزندان خود اين احساس را منتقل کنيم که آن ها فوق العاده دوست داشتني وقابل احترام اند. به اين منظور بايد خالصانه ترين و پاک ترين ابراز محبت ها (نه به صورت ظاهري) صورت گيرد.
نتيجه گيري
تربيت فرزندان به منظور رشد و تعالي و موفقيت، يک موضوع چند وجهي است. امروزه خانواده ها بيش ترين انرژي و توان خود را براي موفقيت هاي فرزندان در کنکور دانشگاه صرف مي کنند. اگر چه اين موضوع ضرورت دارد، اما غفلت از مهارت هاي اساسي هوش هيجاني، سازگاري فرد را با شرايط زندگي مختل خواهد کرد. مشکلاتي که امروزه بعضي از افراد در تعاملات اجتماعي، سازگاي محيطي و عدم رعايت حقوق ديگران دارند، به خاطر عدم توجه به موضوع مذکور است.
مهارت هاي هوش هيجاني را مي توان آموزش و بسط دادن ما مي توانيم مهارت هاي سازش با ديگران، نظير احساس همدلي، مهرباني و درک موقعيت هاي اجتماعي را به طور مؤثر آموزش دهيم. مي توان به گونه اي از اين مهارت ها استفاده کرد که زندگي غني و شادتر شود. به همين خاطر پدر و مادر ضمن اهتمام جدي براي پرورش هوج هيجاني خويش، بايد براي رشد و ارتقاي اين مهارت ها در فرزندان خود نيز برنامه داشته باشند تا آنان بتوانند در دنياي سيار پيچيدة امروز، قدرتمند عمل کنند و افرادي کارآمد و پويا باشند.

پي نوشت ها:
1. Emotional intllgence
2. Emotional perception
3. Emotional regulation
4. Emotional understanding
5. Emotional facilitation
6. Psychological adjustment

منابع:
- بشارت، محمد علي (1386)، تحليل رابطة هوش هيجاني، مکانيسم هاي دفاعي و هوش هيجاني، مجلة روان شناسي معاصر، 3-58-49.
- بشارت، محمدعلي (1384)، بررسي تأثير هوش هيجاني بر سلامت رواني و موفقيت تحصيلي درمرحلة انتقال از دبيرستان به دانشگاه، مجلة علوم روان شناسي، 41،13-36.
دهشيري، غ(1382)، ناهنجاريابي پرسشنامة هوش هيجاني، بار – او (i-qe) در بين دانشجويان دانشگاه هاي تهران و بررسي ساختار عاملي آن، پايان نامة کارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي.

Bar-on,r,(2001). Emotional intelligence and self actualize-tion, in joseph ciarrochi,joeseph p.fogas &john d.mayer (eds), emotional intelligence in everyday life (pp.82-97). U.s.az:taylor & franis.
-golean, d (1995). Emotional intelligence:why it can mtter more than iq. London: Bloomsbury publishing.
-mayer,j.(1993).the intelligence of emotional intelligence17:433-42

حسين صائمي
کارشناس ارشد مشاورة خانواده – شاهرود
منبع : سايت مركز مشاوره
 



براي پاسخگويي به اين سوال به اين منبع مراجعه نماييد

ضمیمهاندازه
Motalee.jpg10.28 کیلو بایت